![](http://zexpersia.persiangig.com/0222.jpg)
جغد بارون خورده ای تو كوچه فریاد می زنه
زیر دیوار بلندی یه نفر جون می كنه
كی میدونه تو دل تاریك شب چی می گذره
پای برده های شب اسیر زنجیر غمه
دلم از تاریكی ها خسته شده
همه ی در ها به روم بسته شده
من اسیر سایه های شب شدم
شب اسیر تور سرد آسمون
پا به پای سایه ها باید برم
همه شب به شهر تاریك جنون
دلم از تاریكی ها خسته شده
همه ی در ها به روم بسته شده
چراغ ستاره ی من روبه خاموشی می ره
بین مرگ زندگی اسیر شدم باز دوباره
تاریكی با پنجه های سرد ش از راه می رسه
توی خاك سرد قلبم بذر كینه می كاره
دلم از تاریكی ها خسته شده
همه ی در ها به روم بسته شده
مرغ شومی پشت دیوار دلم
خودشو این وراون ور می زنه
تو رگ های خسته ی سرد تنم
ترس مردن داره پرپر می زنه
دلم از تاریكی ها خسته شده
همه ی در ها به روم بسته شده
دلم از تاریكی ها خسته شده
همه ی در ها به روم بسته شده
دلم از تاریكی ها خسته شده
همه ی در ها به روم بسته شده
دوستان عزیز برای بقیه متن ترانه های فرهاد به " ادامه مطلب " مرتجعه كنید.
ادامه مطلب |